×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× hame chiz tosh hast bejoz biadabi movazeb bashid
×

آدرس وبلاگ من

just1.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/shab.seah25

خونه تکونی

با صدای زنگ ساعت بیدار می شم . همین طوری که چشمام بسته ست ، دستی به بدنم می کشم و بی اختیار می گم : " خدایا شکر ، من زنده ام ! خدایا شکرت که به من ، یه روز دیگه فرصت دادی که زندگی کنم . که بتونم آفریده های قشنگ تو رو تماشا کنم . "

خیلی وقته ، راستی راستی خیلی وقته ، این فکر به سرم افتاده . فکر می کنم یه جای دیگه ، شاید تو یه دنیای دیگه ، آدمای زیادی هستن که دلشون می خواد زنده باشن ! می خوان زندگی رو تجربه کنن . خوبی ها و بدی های زندگی رو تجربه کنن . اونا از خدا خواهش می کنن که اونا رو بدنیا بفرسته ! نمی دونم چرا فکر می کنم ، اونا عدشون خیلی زیاده ، بنابراین باید نوبت بگیرن. باید ثبت نام کنن و منتظر نوبتشون باشن . شاید کنکور هم دارن ! من نمی دونم !

چشام رو که باز می کنم ، همه این فکرا به سرم هجوم می آرن ، در ذهنم ، سر و صدایی بلند می شه ، چه غوغایی !. بخودم می گم :" بسه دیگه ، تند نرو ، آروم باش ". مثل یه بچه سر براه ، خودم به حرفای خودم گوش می دم . ولی ..... قبل از اینکه بلند شم ، تصمیماتی می گیرم . پیش خودم می گم :  حالا که زنده ام ، حالا که این فرصت به من داده شده ، این فرصت طلایی ! ازش استفاده می کنم . نمی خوام امروزم مثل دیروز باشه . امروز یه روز دیگه اس ، و حتما یه روز بهتر ! شاید مجبور باشم بعضی کارها رو از روی اجبار انجام بدم ، ولی باشه . همونا رو هم طوری انجام میدم که اگه نبودم ، یعنی فرصت زنده بودن ازم گرفته شد ، بگم : " آفرین به من . چه خوب زندگی کردم ، چقدر معنای زنده بودن رو فهمیدم. چقدر آدم خوبی بودم ! تا تونستم از محبت هایی که خدا تو دلم گذاشته بود ، بخشیدم . خسیس نبودم . خست عاطفی نداشتم . از همه چیزهای خوب تعریف کردم . حالا هر جا که بود و مال هر کی که بود . چون همه چیزهای خوب ، خدایی هستن . چه زیبایی جمال یه بنده خدا. چه یه منظره زیبا ."

بازم با خودم فکر می کنم ، چه خوب می شه بعد از رفتنم ، وقتی همه فرصت های زندگی از من گرفته شد ، بتونم بخودم بگم : " آفرین به من ! به من که خسیس نبودم . می دونستم که خزانه های خدا پر از گنجه ! وجاهایی رو که من خالی می کنم ، پر می کنه . پرِ پر ! من از مالم بخشیدم . به اونایی که لازم داشتن. به یه گرسنه ، به یه پیر ، به یه تنها ، به یه ناتوان ......برای یه اسبابازی یه بچه ، برای خرج تحصیل یه آدم ، برای هدیه به یه عروس ، برای کمک به یه مسافر ......".

به نظرم  بخشیدن ، یه جور شکر کردنه . و شکر کردن فقط به زبون نیست . به عمله . برای شکر باید کاری انجام بدیم .

تصمیم می گیرم که از هر چیزی که دارم و شاید بیش از دیگرون دارم ببخشم. از پولم ، لباسم ، سوادم ، هنرم و شاید وقتم . می دونم که اون بخشنده بی منت ، جای خالی رو پر می کنه !

آخر سر هم تصمیم می گیرم توی دلم یه خونه تکونی راه بندازم ! می خوام همه رو ببخشم ! اونایی رو که ازشون گله دارم . اونایی که به من بی محبتی کردن . اونایی که جواب خوبی های منو ندادن و اونایی که با نیش حرفاشون یا تیر نگاهشون منو رنجوندن . همه رو می بخشم .

آره ، این جوری بهتره ! چقدر سبک می شم . دلم خالی می شه . خونه تکونی همیشه خوبه. هر لحظه !

چرا باید منتظر نوروز باشیم ؟؟!!
دوشنبه 3 مرداد 1390 - 9:28:58 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم